این اقدامات در چند مسئله متبلور شده است: نخست، رفتن به سمت تشدید فضای تنش آلود با کره شمالی و تهدید این کشور به جنگ در صورتی که با خلع سلاح هسته ای خود موافقت نکند.
دوم: اعلام قصد لغو توافق هسته ای با ایران به دلیل سودمند نبودن برای «منافع ملی آمریکا» به نوشته روزنامه واشنگتن پست. این موضع تنش آلود نیز منجر به اظهارات آتشین ترامپ از کاخ سفید در حضور فرماندهان ارتش آمریکا شد چنان که او شرایط کنونی با ایران و کره شمالی را آرامش قبل از طوفان نامید و خاطر نشان کرد گزینه های نظامی با فرماندهان ارتش علیه این دو کشور را بررسی کرده است و در پاسخ به سوال یکی از روزنامه نگاران درباره این طوفان گفت: به زودی خواهید فهمید.
بعد از آن هم اقدام کنگره آمریکا برای اعمال بسته ای از تحریم های جدید علیه جمهوری اسلامی و آمادگی دولت آمریکا برای قرار دادن نام سپاه پاسداران در فهرست تروریسم آمریکا صورت گفت. تهران در پاسخ به این تهدید گفت در صورتی که واشنگتن سپاه را در فهرست تروریسم قرار دهد سپاه نیز با آمریکا به عنوان کشوری تروریستی رفتار خواهد کرد.
سوم، لغو توافقی که دولت سابق آمریکا در دوره ریاست جمهوری باراک اوباما با کوبا امضا کرد و طرح مسئله بازگشت به سیاست قدیم در تعامل با این کشور و تمدید تحریم تجاری علیه آن.
چهارم، تهدید ونزوئلا به جنگ مخصوصا بعد از آن که نیروهای راست گرای طرفدار واشنگتن در سرنگونی حکومت مادورو رئیس جمهور این کشور که مخالف سیاست سیطره جویانه آمریکاست شکست خوردند. ونزوئلا در واکنش به تهدیدهای ترامپ، آماده باش اعلام کرد و ارتش این کشور مانورهای نظامی به منظور آمادگی برای مقابله با هر گونه حمله احتمالی آمریکا برگزار کرد.
این سیاست آمریکا جهان را به یاد مرحله عربده کشی و سیطره استعماری یک جانبه این کشور بر جهان بعد از فروپاشی و تجزیه اتحاد جماهیر شوروی سابق و از بین رفتن توازن بین المللی و خروج آمریکا از جنگ سرد می اندازد که با احساس پیروزی گمان می کرد سرور جهان است.
از این رو تحلیل گران سوال هایی درباره انگیزه های واقعی پشت زبان تنش و تهدید به جنگ، مطرح می کنند که آیا این گفتمان در جهت ترساندن و اعمال فشار علیه کشورهایی است که از تسلیم شدن در برابر استعمارگری آمریکا خودداری می کنند یا در عمل فضا را برای جنگ در صورت استمرار مخالفت این کشورها با دستورهای آمریکا فراهم می کند یا این که هدف از آن کنترل مخالفان داخلی دولت ترامپ است که موفق شدند موانع زیادی بر سر راه اجرایی شدن چشم انداز سیاسی که ترامپ در تبلیغات پیش از انتخابات اعلام کرد ایجاد کنند . شاید هم ترامپ اسیر مواضع ژنرال های پنتاگون شده است که بر ادارات تصمیم گیری دولت او سیطره یافته اند.
این سوال ها در مطبوعات جهان و از سوی نویسندگان و روزنامه نگاران مطرح شده و به بحث روز تبدیل شده است. در این میان ترسی واقعی از حرکت آمریکا به سمت جنگ های خطرناک و ویرانگر برای خودش و جهان برای فرار از بحران وجود دارد به خصوص که کره شمالی سلاح هسته ای و موشک های دوربردی دارد که قادر به حمل بمب هسته ای و هیدروژنی هستند که می توانند خاک آمریکا و پایگاه های نظامی آن در منطقه را هدف قرار دهند. ایران هم توان موشکی و اسلحه پیشرفته ای در اختیار دارد که می تواند اراضی تحت اشغال رژیم صهیونیستی و نیز پایگاه های آمریکا را در کل کشورهای منطقه هدف قرار دهد.
روشن است که آمریکا در بحرانی ناشی از تفرقه حاد بین دو جریان درباره گزینه های سیاسی که باید در سطح داخلی و خارجی در پیش بگیرد به سر می برد. یک جریان خواستار ادامه سیاست سلطه جویی آمریکا و مخالف تسلیم در برابر تعامل با روسیه ، چین و سایر کشورهای بزرگ در منطقه و جهان است و یک جریان هم به درس گرفتن از شکست این سیاست دعوت می کند و خواستار در نظر گرفتن این نکته است که آمریکا دیگر نمی تواند جهان را وادار به تحمل سیطره یک جانبه خود کند و از سوی دیگر جنگی را به بدنه اقتصاد آمریکا که از فشار اقتصادی در رنج است تحمیل کند.
این درگیری داخلی باعث شده او امروز به سمت این سیاست تنش آلود و جنگ افروز برود از این رو بسیاری از تحلیل گران معتقدند آمریکا وقتی به موقعیت تصمیم گیری برای آغاز جنگ برسد تصمیم می گیرد به نفع زبان صلح و گفت و گو عقب نشینی کند. همین اتفاق اخیرا با کره شمالی افتاد وقتی که این کشور اقدام به آزمایش بمب هیدروژنی کرد و برای حمله به خاک آمریکا در صورت تعرض واشنگتن به آن آماده شد. و نیز شبیه این ماجرا هنگام فرا رسیدن زمان تایید دوره ای پایبندی ایران به توافق هسته ای رخ داد و ترامپ آن را امضا کرد چون انتخاب دیگری نداشت.
مرحله ای که باعث شد آمریکا احساس بزرگی و عظمت کند و واقعیت را به خوبی درک نکند، منافع کشورهای بزرگ و قوانین بین المللی را نادیده بگیرد، نومحافظه کاران در دوره ریاست جمهوری بوش پسر به قدرت رسیدند تا قرن بیست و یکم را به قرن آمریکا تبدیل کنند. این مرحله بعد از شکست جنگ آمریکا در افغانستان و عراق در رسیدن به اهدافش و نیز موفقیت روسیه برای بازگشت به صحنه و بازی کردن نقش یک ابرقدرت در عرصه بین المللی بعد از حضور قدرتمند نظامی و راهبردی در سوریه و در مقابله با نیروهای آمریکایی به پایان رسید.
بر این اساس، دشوار است که بگوییم آمریکا مخصوصا مراجع تصمیم گیری در این کشور این حقایق را درک نمی کنند. آمریکا اگر به فکر بازگشت به سیاست جنگ باشد نتیجه از همین حالا واضح و شناخته شده است؛ شکست، تشدید بحران های اقتصادی و مالی آمریکا که باعث افزایش درگیری و تفرقه های داخلی و کاهش قدرت آمریکا و جایگاه آن در جهان خواهد شد.
از این رو درست است که بگوییم تنش زایی آمریکا در تهدید به جنگ بیشتر به نظر می رسد نوعی ارعاب و انعکاس بحران آمریکا و نابسامانی سیاست های آن در نتیجه ناتوانی از تحمیل سیطره خود بر جهان باشد. همین موضوع نشانگر این است که جهان ورود به مرحله ای جدید را بر روی ویرانه های فروپاشی سیطره یک جانبه آمریکا آغاز کرده است.
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: سیاسی
برچسبها: پاتوق پرتقالیتنشبرجامترامپایران